مدح و ولادت مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شاعر : علی مهدوی نسب
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : مربع ترکیب
کعبه نورانی شده از مقـدم نـور الهدی رونـمایی شد درون کـعـبه دُرّ هل أتی
آمده در خـانۀ خود گـوئـیا شخص خدا از دری که نیست مخصوص کسی جز مرتضی
قبلهگاه مسلمین جـوری تـرک برداشته
گوئیا جز درب اصلی درب دیگر داشته
مادر خورشید بود و وضع حملی باشرف کعبه بود و آفتابِ گـوهری بین صدف
بود مالامال از حور وملائک صف به صف آسیه در یک طرف، حوّا و مریم یک طرف
در تن بیجان کعـبه گوئیا روحی دمید
سنگ سرخ کعبه از نور علی شد روسپید
باز شد قـرآن ناطق روی دست فاطمه شد فروزان از درون کعبه نوری قائمه
باز شد بر جلوۀ رب درب چشمان همه روی لبهای ملائک یاعلی شد زمزمه
نور بالا رفت و شد عرش معلّی منجلی
خورد بتها بر زمین از شوکت اوّل ولی
آمده شاه قوی شوکـت، عِـماد الاصفـیا معدن الاسرار خـلقت، پیـشـوای انـبـیا
آیة العـظمی امیرالمـؤمنین، شیـر خـدا باب شهـر عـلم احـمد، شهـسوار لافتی
خوانده او را در اُحُد روح الامین با این شعار
لافـتی الّا عـلی لاسـیـف الا ذوالـفـقـار
اوست شمشیر خدا، کرّار وقت کارزار تیغ ایمانش کند هر لشکری را تار و مار
گر گذارد پا میان معـرکه با ذوالفـقـار می شود ذکـر لبان دشـمنـانـش الـفـرار
اوست قتّال العدو، یک شیر از نسل اسد
حرز روی بازویش بوده ست(یا زهرا مدد)
روی چون ماهش شده بر شیعیان بدرالدُّجی جای پـایش شد صـراط المستـقیـمِ اولیا
او لسان اللهِ معراج است گـویا که خـدا با صدای او تکـلّـم میکـند با مصطفی
بهر هر ذکر و دعایی، (یاعلی) حُسن ختام
پس شده از این سبب روی لب ما مستدام
هر که در دنیا غلام اوست آقا میشود قطره آید سوی او یک روزه دریا میشود
مدح او با این زبان اَلکَن آیا میشود؟! زیر بار مـدحـت او هر قـلم تا میشود
درک یک خط مدح او بالاتر از ادراک ماست
در جهان حیدر شناس واقعی ذات خداست
نِقمَةُ الله عَـلَی الفُـجّـار یعـنی مـرتضی نعمتُ الله عَـلَی الابـرار یعنی مرتضی
در حـقـیقـت قـبلۀ سـیّار یعنی مرتضی جانشـین احـمد مخـتار یعـنی مـرتضی
پیروِ(مَن کُنتُ مولا) در غدیر مصطفی
میشود تنها علی یار و وزیر مصطفی
طبق قرآن بعد احمد میشود صاحب مقام کوریِّ آل سـقـیـفـه مـیشـود اول امـام
مـیشـود لایـق بـرای مـنـبـر شـاه اَنـام بیولای او نفس گردد به هر سینه حرام
هر عمل بیحبّ حیدر باطل اندر باطل است
دین فقط با بغض اعدای غدیرش کامل است
مرهم درد دل شیعهست درمـان نجـف شد مراد ما طواف صحن و ایوان نجف
کی دوباره میشود این دیده مهمان نجف این سر وجان، هرچه دارم من به قربان نجف
کاش من خاکی برای سنگ ایوانش شوم
تا ابـد پـابـوس زواّر گـلـستـانـش شـوم
|